مهسا ساداتمهسا سادات، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

مهسا سادات نازپري

روز طبیعت

  عيد را چگونه گذرانده ايد؟ روز سيزدهم   روز سیزدهم عید من و بابایم و مامایم سه تایی رفتیم پارک الغدیر قزوین     بعدش هم رفتیم خیابون دهخدا و با عروسکای بزرگی که نمی شناختمشون عکس انداختم   اسماشونو از مامایم و بابایم پرسیدم پسر خاله کلاه قرمزی پسرعمه خ   ملوان زبل   شرک     میکی موس چند تا عکس دیگه در ادامه مطالب... یکشنبه ۱۳/ ۱/ ۹۱  هشت ماه  و ۱ روز                 ...
24 دی 1391

جشن هشت ماهگی در نمایشگاه اسباب بازی قزوین

  عيد را چگونه گذرانده ايد؟ روز دوازدهم  تو جشن هشت ماهگیم مامایم و بابایم منو بردن یه جایی که چشام از تعجب گرد شده بود یه عالمه اسباب بازی و یه عالمه بچه اومده بودن به جشن من!         همه می خواستن با من عکس بندازن اما وقت نشد و فقط به بعضی هاشون افتخار دادم چند تا عکس دیگه... شنبه  ۱۲/ ۱/ ۹۱  هشت ماه تمام   ...
24 دی 1391

اولین گردش من در پارک چیتگر

  عيد را چگونه گذرانده ايد؟   روز هفتم   همگي رفتيم پارك جنگلي چيتگر  تا به پارک رسیدیم دیدم آفتاب چشمام رو اذیت می کنه برای همین عمه مرضیه لطف کرد و عینک آفتابیش رو بهم داد      بعد مامایم و بابایم منو مثل یه خرگوش گذاشتن تو چمنا!   کلی هم با زهرا جون و سوگل جون تاب بازی کردیم درادامه مطالب مطالب مهمی نوشتم دوشنبه ۷/ ۱/ ۹۱   هفت ماه و ۲۵ روز       نهار جوجه کباب داشتیم که مناسب بچه ای به سن من  با دوتا دندون بود     درآخر هم یه بطری خالی رو دادن دستم نمی دونم ...
24 دی 1391

مامان عزیزم تولدت مبارک

  عيد را چگونه گذرانده ايد؟   روز چهارم عید روز مهمی بود چون از یه طرف همه عمه ها و عموها و مامان بزرگ ا ومد ه بودن عید دیدنی خونمون و از طرف دیگه تولد مامایم بود مامان جون تولدت مبارک بابایم بعد از ظهر رفت و برای تولد مامایم دوتا کیک گرفت و طبق معمول همه نوش جان کردن جز من!!!     ا   دست بابایم درد نکنه   روز پنجم ا ینم یه عکس از زهرا جون و آقا ایلیا در اتاق من انگار ایلیا دلش نمی خواست بره خونشون برای همین شب خونه ما موندن و   فرداش همگی با ماشین ما رفتیم خونه عمه مریم  جون عید دیدنی &nbs...
24 دی 1391

خونه ی مامانی عزیزم

  عيد را چگونه گذرانده ايد؟   روز دوم عید ما تهران بودیم و با ماشین بابایم   رفتیم دنبال دانیال اینا و با هم رفتیم کرج خونه مامانی عزیزم اینم یه عکس از من داخل ماشینه    دایی مجتبی و خاله ملیحه جون هم اومده بودن منم تو بغل مبینا دختردایی نازنينم چند تا عکس انداختم   در ادامه مطالب مطالب مهمی هست لطفا بخونند! چهارشنبه ۹۱/۱/۲     هفت ماه و ۲۰ روز   اینم سفره هفت سین مامانیه    بعد از خونه مامانی برگشتیم تهران و رفتیم خونه مامانی مامایم ! اونجا همه بودن اینم یه عکس دسته جمعی بچه...
24 دی 1391

سلام بهار منم مهسا

  یا مقلب القلوب و الابصار ...   نوروزتان پیروز عیدت مبارک باشه نازنینم . الهی صد تا از این لحظه های قشنگ رو ببینی الهی هر سالت بهتر و پر برکت تر از پارسالت باشه الهی هیچ عیدی افسوس سالی که گذشت رو نخوری الهی همیشه شاد باشی و بخندی و مهربون باشی  الهی الهی الهی... اینم عکس لحظه تحویل سال سه شنبه  1391/1/1  هفت ماه و 18 روز   اینم سفره هفت سین سال ١٣٩١ به افتخار مهساسادات که با قوطی های شیرخشک درست شده   اون خرگوشه هم عیدی مهساساداته از طرف مامایم و بابایم هم باهاش نقدی حس...
24 دی 1391

بوي بهار

  واسه خرید لباس عید مهساسادات وسواس خاصی داشتیم آخه این اولین بهار مهساسادات بود ، دلمون می خواست بهترین ها رو بپوشه   اینم تیپ اسپرت مهسا در عید نوروز         اینم عکسای پرو لباساشه   شنبه ١٣/ ١٢ ٩٠  هفت ماه و یک روز ...
24 دی 1391